جدول جو
جدول جو

معنی هوس آلود - جستجوی لغت در جدول جو

هوس آلود
هوس آلوده
تصویری از هوس آلود
تصویر هوس آلود
فرهنگ لغت هوشیار
هوس آلود
شهوت آلود، شهوت آلوده، شهوت آمیز، شهوتناک، هوسناک
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهوت آلود
تصویر شهوت آلود
آنچه آمیخته به شهوت و هوس باشد، آلوده به شهوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خون آلود
تصویر خون آلود
آغشته به خون
فرهنگ فارسی عمید
(خوَیْ / خَیْ / خِیْ / خُیْ)
عرق آلود. خیس از عرق. عرقدار. خوی آلوده. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ملطخ به دم، (یادداشت مؤلف)، آغشته بخون، لکه دار از خون، (ناظم الاطباء)، مضرج، (منتهی الارب) :
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
دو چشم چشمۀ خون گشت و جامه خون آلود،
فرخی،
دید هرکز خواب غفلت دیرخیزی کرد زود
تیغ خون آلود بر بالین چو تیغ آفتاب،
سوزنی،
در شکر ریزند اشک خون که گردون را بصبح
همچو پسته سبز و خون آلود و خندان دیده اند،
خاقانی،
بر سر خاکش خجل بنشست چرخ
نیم رو خاکی و خون آلود و بس،
خاقانی،
در وداع شب همانا خون گریست
روی خون آلود از آن بنمود شب،
خاقانی،
دلهای خون آلود بین بر خاک راهت بوسه چین
من خاک آنرا هم همین بوس تمناداشته،
خاقانی،
غرقه ام در خون و خون چون خشک شد گردد سیاه
خود سیه پوشم که دیدی گر نه خون آلودمی،
خاقانی،
گلاب و مشک با عنبر برآمیخت
بر آن اندام خون آلود میریخت،
نظامی،
گفت ویحک چه کس توانی بود
اینچنین خاکسار و خون آلود،
نظامی،
شه بزندانیان چنین فرمود
کز دل دردناک خون آلود،
نظامی،
چون بدریای خون درآمد زود
جامه چون دیده کرد خون آلود،
نظامی،
باش تا فرداکه بینی روز داد و رستخیز
کز لحد با زخم خون آلود برخیزد دفین،
سعدی،
دل ضعیفم از آن کرد آه خون آلود
که در میانۀ خونابۀ جگر می گشت،
سعدی،
گل پیرهن دریدۀ خون آلود
از دست رخ تو بر سر چوب کند،
سعدی
لغت نامه دهخدا
آلوده به شهوت
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ دَ / دِ)
موم آلوده، آلوده به موم، عسل یا هر چیز که به موم آلوده باشد، رجوع به موم شود، موم اندود، مشمع، (یادداشت مؤلف)، رجوع به مشمع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هوس آلوده
تصویر هوس آلوده
ریژ باره آنگه به هوی و هوس و امیال نفسانی آلوده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوس آلودگی
تصویر هوس آلودگی
ریژ بارگی هوس آلوده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خون آلود
تصویر خون آلود
آغشته بخون لکه دار از خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهوت آلود
تصویر شهوت آلود
آن که به سهولت آلایش یافته شهوت پرست
فرهنگ لغت هوشیار
آغشته به خون، خون آلوده، غرقه به خون، خونی، خونین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شهوت آلوده، شهوتبار، شهوتناک، هوس آلود، هوسناک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خونین
دیکشنری اردو به فارسی